سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران سربلند

 

خردهایتان را متّهم کنید که خطا از اعتماد به آنها پدید می آید . [امام علی علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?سیدشهاب الدین عالمیان

دوشنبه 86/3/28  ساعت 1:46 عصر

کارفرهنگی

مکرراززبان مسوولین وصاحبنظران شنیده ایم که:کارفرهنگی نکرده ایم یابایدبیشتربه کارفرهنگی پرداخت وعباراتی ازاین گونه.به راستی کارفرهنگی چیست؟فرهنگ،یعنی مجموعه ی خصوصیاتی که زندگی جمعی یک گروه رادردوره یی خاص معرفی مینماید.به قول وبر؛ایده آل های یک قوم.ویابه گفته ی توماس مان؛فرهنگ انسداد است ودرخودبستگی.ویابه عقیده ی برخی دیگر،فرهنگ یعنی مجموعه ی آنچه داریم.باتوجه به مطالعات فرهنگی،فرهنگ ازوضعیتی یکپارچه برخوردارنیست.پیوسته درحال دگرگونی است.بهم آمیختن رامیپذیردومیتواندبه مولفه های متناقض قابلیت درکنارهم قرارگرفتن رابدهد.ازیکسوفرهنگ برآنچه هست دلالت داردوازدیگرسو،آنچه رامیتوانیم باشیم ولی نیستیم نشان میدهد.درفرهنگ،هم اصول کلی ثابت داریم وهم اصولی جزیی ودرمعرض دگرگونی.همین ویژگی دوگانه درتعریف فرهنگ است که باعث میشودگاه مانع نوآوری باشدوگاه بستری برای تغییر.

اماکارفرهنگی یعنی چه؟به عقیده ی توماس مان کارفرهنگی یعنی درافتادن ومبارزه بافرهنگ مسلط.یعنی فرهنگ وکارفرهنگی،نه تنهاباهم اختلاف دارندکه گاه دربرابرهم قرارمیگیرند.فرهنگ،تنهاچیزی است که نمیتوانیم بطورآگاهانه بعنوان هدف انتخاب کنیم.چراکه درجامعه باسطوح متفاوت،نامتجانس وازهم گسیخته روبرو هستیم وهمین امرسبب میشود پیش بینی کارفرهنگی غیرممکن گردد.اماحوزه ی تاثیرکارفرهنگی کجاست؟طبیعی است؛مردم.ولی دراین بین،دوگانگی قابل توجهی درتحلیلهاوجوددارد.

بعنوان نمونه؛ازسویی میشنویم مردم خواستارمبارزه باناامنی اخلاقی هستندودرجای دیگرمیخوانیم باوجوداین حجم کارفرهنگی؛وضع اخلاقی مردم این گونه است !!! بالاخره مردم اخلاق دارندیابی اخلاقند؟! این امرنکته مهم وقابل تاملی است.

خلاصه آنکه کارفرهنگی یعنی کاری که درواقعیت ما،تغییربوجودآوردوکیفیت فهم وتحلیل حقیقت را ارتقا دهد.کارفرهنگی،یعنی تعامل اصلاحی بافرهنگ موجود.کارفرهنگی باگروههاوجامعه یی چندسطحی سروکار دارد. پس بایدازیکسان سازی اجتناب وتفاوتها را درک کرد....یاعلی


نظر شما( )
?سیدشهاب الدین عالمیان

یکشنبه 86/3/27  ساعت 11:29 صبح

وبلاگ؛به مثابه یک موجود زنده

بقای سیستمهای زنده درگرو ایجادارتباطی صحیح بامحیط خودمیباشدوگسیختگی این پیوند،سرآغازانقراض هر پدیده زنده است.وبلاگ نیز درنظراینجانب بعنوان یک موجودزنده برای تعقیب ماموریتهای خودنیازمندتنظیم مستمر وضعیت درونی خویش باشرایط متغیربیرونی است.

وبلاگ بامحیط خوددریک تعامل پویا بسرمیبرد.لازمه ایجادتعادل دراین تعامل واستمرارآن،حفاظت ازموجودیت وبلاگ ازیک سو و دگرگون سازی ساختارها به اقتضای تغییرات محیطی از سوی دیگراست.بنابراین هروبلاگ همواره تحت تاثیردوفراگرد مهم وحیاتی قرادارد:

1 . حفظ انسجام وبهم پیوستگی اجزا وعوامل خود بعنوان شرط اساسی موجودیت.

2 . دگرگون سازی ساختارها به اقتضای تغییرات درعوامل محیطی بعنوان شرط اساسی بقا.

به بیان دیگر،وبلاگ همزمان باحفظ ساختاردرونی خود باید ازانعطاف وقابلیت انطباق لازم باشرایط محیطی نیزبرخوردارباشد تا درصورت ایجادتغییراتی درمحیط،بمنظوراستفاده ازفرصتهایی که احتمالا این تغییرات فراهم خواهدکرد ویا مقابله باتهدیداتی ازجانب محیط؛با اعمال تغییراتی در درون خویش وضعیت مناسبی به خودبگیرد.فقط دراین صورت است که وبلاگ پویایی لازم رادرتعقیب ماموریت خویش خواهدداشت.


نظر شما( )
?سیدشهاب الدین عالمیان

یکشنبه 86/3/27  ساعت 6:58 صبح

ما،سنت،مدرنیته(3)

چالش اساسی ما درعصرمدرن،ابداع عقلانیتی است که درحاکمیت جامعه نرم افزاری ودرعصر پست مدرنیسم،ساختاراجتماعی مبتنی برحاکمیت  اندیشه را  پی ریزی نماید.آنچه باعث رکودتفکروبروزعدم تعادل فرهنگی میشود،سطحی اندیشی است.ما دوست داریم همگان برهمان باوری باشندکه ماهستیم.چون تنها درآن صورت به لحاظ روانی احساس امنیت میکنیم وخودراموظف به تامل وتعمق درفرایندبرنامه هاوتصمیماتمان وقیاس آن باسایرجوامع نمیبینیم.باورکنیم فقط ازراه گسترش مستمراندیشه وحاکمیت فرهنگ درک متقابل است که عقل معنای حقیقی خودرابازمی یابدوآنگاه قادرخواهیم بود،اندیشه رابه نظریه ونظریه رابه قانون تبدیل کنیم.

مدرنیته باشیوه یی که درایران رایج شده،یک تجددکاذب و پوشالی بیش نیست.مدرنیسم درسده اخیرتاریخ ایران دامی برای جلب ساده لوحان،عاملی برای تفتیش افکارومانعی برای واقع بینی بوده است.تجددیامدرنیسم به معنای حقیقی آن،چیزی نیست جز نوزایی مستمرسنت درظرف زمان.گرچه مدرنیسم رابه درستی تجربه نکرده ایم لیکن توجه به یک نکته ضروری است وآن اینکه مدرنیته باهمه تبعات منفی وغیرقابل کنترل خود،توسط گروهی ازانسانها تجربه شده است.اینک،برای فهم مخاطره آمیزبودن بسیاری ازجنبه های آن،ضرورتی به تجربه مستقیم وجودندارد!!

گسترش علم وتکنولوژی،رشدارتباطات بشری راسبب میگرددودر پی آن،آگاهیهای فردی واجتماعی ارتقا می یابد.بایداین حقیقت رابپذیریم که دگرگونی ارزشهادر پی وقوع مدرنیسم امری طبیعی وگریزناپذیراست ودراین بین،نسل جوان چون پیوندی سست تر ازوالدین خودباوضع موجودداردوتعلق خاطرش به آینده پررنگ تر است؛لذاتغییر ارزشهاومناسبات اجتماعی رابی هیچ دغدغه می پذیرد.با پدیده ی دگرگونی ارزشهابایدبه گونه یی فعال برخوردشود.یک نظام کارآمدبایدتوانایی پالایش تغییرات مثبت ومنفی را دارابوده وبابومی کردن پدیده ی دگرگونی ارزشها،شکل مثبت و رشددهنده یی به آن بدهدوازاین راه، پویایی مستمرجامعه را تضمین نماید.

اگرقدرتهای غالب جهانی موفق شوندفهم،سلیقه وعقیده ی خودرابه جهان تحمیل کنندفاجعه یی عظیم حیات فرهنگ بشری راتهدیدمیکند.زیرا شادابی،نشاط و پویایی فرهنگ جهانی درگرو گوناگونی وتعامل آنهابایکدیگراست.اگرحس ایرانی-اسلامی بودن،هویت اصیل داشتن وریشه داربودن،باورعمیق همه سطوح جامعه بویژه نسل جوان گردد؛ثمره ی آن بهترین پادزهردربطن جامعه وساختارفرهنگی کشورخواهدبود.بایدباچشمانی باز و شیوه یی مبتنی برخردگرایی به شناسایی دقیق زوایای فرهنگ وهویت ملی-دینی خود ومختصات زمانه بپردازیم.آنگاه بی تردیدازکشاکش این عصر،سربلند بیرون خواهیم آمد.

کلام پایانی اینکه؛مدرنیته سرنوشت محتوم ماست ودراین راه،ضروری ترین وظیفه نخبگان فکری جامعه،بازگشتی نقادانه به خودوگذشته است.بایدباعنایت به شاخصهای ملی-دینی،از نو شیوه ی تفکر ونحوه ی حضورمان دردهکده ی جهانی وچگونگی انطباق باویژگیهای عصرحاضررا پالایش کنیم.تاریخ گواهی میدهد ملتهای بزرگ،آنچه رابا زمانه شان همساز بوده است دریافته وبی هیچ درنگ،آن را به سرانجام رسانیده اند.ملت ایران نیز؛ملت بزرگی است. پس ؛ میتواند چنین کند.....یاعلی


نظر شما( )
?سیدشهاب الدین عالمیان

شنبه 86/3/26  ساعت 4:47 عصر

ما،سنت،مدرنیته(2)

جنبش مدرنیته زمانی درتفکرجامعه آغازمیشودوشکل میگیردکه جامعه دیگرشیوه های پیشین رابعنوان مدل زندگی روزمره پذیرانمیباشد.به قول رولان بارتز؛مدرن بودن یعنی علم به آنچه دیگرممکن نیست.مدرنیته غربی ثمره یک جریان ویژه است که دووجه عقل رابهم پیوند زد:عقل ابزاری وعقل انتقادی.به بیان دیگر،مدرنیته یعنی آگاهی ازشروع دورانی تازه که درقدرت عقل جلوه گرمیشود.ازحدود200 سال پیش مدرنیته غربی تنهامدل مرجع برای مدرن شده بوده وازرهگذرسلطه اقتصادی،سیاسی وفرهنگی غرب جهانگیرشده است.

این تفکرکه مدرنیسم پدیده یی است زشت وناپسندچون یک الگوی جهانی است؛برداشتی نادرست میباشد.الگوی مدرنیسم ،منطقه یی است ودرهرناحیه متناسب باعوامل متعددازقبیل:فرهنگ،دین،تمدن،تاریخ وویژگیهای علمی آن ناحیه شکل میگیرد.واین یعنی مدرنیسم پدیده یی است جهانی؛باظهوروبروزمنطقه یی.به این ترتیب همانطورکه مدرنیسم امریکایی واروپایی داریم؛مدرنیسم ژاپنی-عربی-ایرانی وحتی افغانی هم وجوددارد.

متفکران پسامدرنیسم،مدرنیته ومتفکران آن رامسوول فجایع کنونی جهان میدانندوهرگونه اعتقادبهاحکام جهانشمول رانفی کرده ومعتقدندعدم پایبندی به این احکام،آزادی ازهمه قیدوبندهارابه ارمغان می آوردودرنتیجه؛امکان بنای زندگی اجتماعی به نحوی که (اکنون) و(اینجا) اقتضا میکندفراهم میشود.جوهره پست مدرنیسم هنوزجایگاه واحدی دردیدگاه اندیشمندان علوم اجتماعی نیافته است.گرچه همه آنان درموردعمق،گستردگی وچندبعدی بودن دگرگونیهای عصرحاضراتفاق نظردارندولی درخصوص سرشت وشاخص دگرگونیها،به نقطه مشترکی نرسیده اند.

گروهی ازجامعه پست مدرن صحبت میکنندودسته یی ازعصرکاپیتالیسم به تاخیرافتاده.گروه سوم به جهانی شدن می اندیشندوچهارمی هابه جامعه علمی اشاره دارند.پنجمین گروه ازجهان پساصنعتی سخن گفته اند.گروه ششم به ترویج مکدونالدیسم پرداخته وبالاخره هفتمی ها؛برتعددگفتمان ها تاکیدمیورزند.پست مدرنیسم رامیتوان براساس مطالعات (رزنو)به دوگروه عمده تقسیم کرد:اول؛بدبینان به جهان معاصروبهبودشرایط ودرمقابل،آنان که دیدی خوش بینانه به قضیه دارند.گروه اول بربحران،پوچی وزوال معناتاکیددارندوگروه دوم ،نگاه امیدوارانه یی به پتانسیل های درونی جهان دارندوآن رابستردگرگونیهای مثبت میدانند.دیدگاه اول هیچ اعتقادی به جنبش اجتماعی نداردودیدگاه دوم برکنش سیاسی برنامه ریزی شده ومرتبط بامسایل اجتماعی وپروژه های محلی تاکیددارد.

اما درایران،همواره تلاش کرده ایم سنت ومدرنیته رابهم گره بزنیم وپیوندی آنهم نه مبتنی برشناخت؛بوجودآوریم.ماتنها نقابی مدرن برچهره زده ایم وعلیرغم ظاهرقضایا،وجدان سنتی ماهنوزمفهوم مدرنیته رادرخود جذب وهضم نکرده است وهرگزشاهدگذارواقعی وعمیق روشنفکران ایرانی ازوجدان سنتی خودنبوده ایم.وقتی میگوییم دیدانسان شرقی نسبت به مسایل هنوز سنتی است؛یعنی انسان شرقی نسبت به تاریخ وظرفیتهای خویش قطعا مدرن است ولی درقیاس بامدرنیته غرب،سنت گراست.

ایران معاصر،خودراباسه فرهنگ روبرومیبیند:ناسیونالیسم ایرانی،اسلام شیعی وغرب مدرن.این تعارض درنهادهای اجتماعی ایران قابل مشاهده است.امروزباوجدانی روبروهستیم که میان سنت ومدرنیته دوپاره شده است.سنتی گرفتارابهام وغیرقابل اجرا،مدرنیته یی نهادی نشده درساختارروانی فرد وجامعه که حضورآن صرفا دراشکال مختلف مدگرایی ودرسطح فنون وصنایع قابل مشاهده است نه درسطح تفکروتعقل اجتماعی.این بحث تمام نشده است........یاعلی 


نظر شما( )
?سیدشهاب الدین عالمیان

شنبه 86/3/26  ساعت 1:52 عصر

ما،سنت،مدرنیته(1)

انسان درزندگی روزمره خود،بیطرفانه به پدیده هانمی نگردودرتلاش است تاجهان رابشناسد؛تفسیرکندودرنهایت؛ جلوه های متفاوت آن رابه پاره یی مفاهیم فکری تبدیل کند.اونمیتواندفقط نظاره گرجهان باشدبلکه درتکاپوی همیشگی است تابرای مفاهیم موجود،مصادیق جدیدی بیافریند.انسان عصرما،درهرنقطه کره زمین بطورنسبی ونسبت به پیشینه تاریخی خود،انسان مدرن محسوب میشود.اگرچه اندیشه های برخی جوامع درعرصه تحولات کنونی پیشتازندوحرف اول رامی زنند،ولی این بدان معنا نیست که سایرجوامع دروضع سنتی خودمانده اند.

آمارهای موجوددرعلوم سیاسی،اقتصاد،جامعه شناسی وسایرحوزه های علوم اجتماعی حاکی ازگسترش بحران اجتماعی عمیقی میان بخشهای مختلف جهان معاصراست.مدرنیسم،پسامدرنیسم وگسترده شدن طرح آن درمطالعات علوم اجتماعی پدیده یی ویژه غرب نیست.امروزه به دشواری میتوان جامعه یی رایافت که به گونه یی تحت تاثیرتحولات نوین ویا جزیی ازاین تحولات؛نباشد.ضرورت نگاهی دوباره به گذشته ونقدسیاستهاواستراتژیهای پیشین،نه تنها درامریکا واروپا؛بلکه درآسیای شرقی،تهران وحتی امریکای لاتین ازعمده ترین مسایل محسوب میشود.البته تاکیدبراین نکته ضروری است که درهریک ازنقاط پیش گفته،گفتمان های متفاوتی دراین باب شکل گرفته است.

تحولات گسترده وروزافزون جهانی سبب شده است چارچوبهاومعیارهای پیشین زیرسوال رفته ودرپاره یی موارد ناکارآمد شناخته شوند.انسان عصرجدیدناگزیراست درپی دیدگاهها،رهیافتهاواتخاذمواضع دیگری دربرابرمسایل زندگی،جامعه وسایرانسانهاباشدوجهان پسامدرن،گوشه یی ازفرایندعمیق وگسترده تحول جاری جهان است.جریان دگرگونی چنان فراگیر،چندبعدی وعمیق است که انسان راواداربه مرورمجددتمامی ملاکهای قدیمی شناخت پدیده های سیاسی،اجتماعی وفرهنگی مینماید.برهمین اساس،بررسی جایگاه ایران درعرصه تحولات جاری جهان،ضرورت انکارناپذیراین مقطع تاریخی است.

تماس ایران وجهان مدرن ازنیمه قرن 19 بانوعی تقلیدصرف وقبول بی چون وچرای وجه غربی زندگی آغازشدوبه سرعت ازمحورمعرفت شناختی خودخارج گردید.مد؛جایگزین عقل مدرن شد.ایرانی مدرن شد؛بدون مدرن اندیشی.لباس مدرنی برتن افکارسنتی خودکردودرنتیجه؛جامعه به شخصیتها ونهادهای سلطه جو پناه برد و اندیشه؛ درحاشیه قرارگرفت.به دنبال شکل گیری انقلاب مشروطه،بایددولتی مدرن بوجودمی آمدولی چنین نشد.ایل بختیاری قدرت رادردست گرفت ودولت؛به اسارت ایل درآمد.چنددهه بعد،بازار که محل مراجعه عموم مردم برای رفع نیازهای معیشتی است همراه باتحول سیاسی-اجتماعی دهه های 1320 و1330 به یکی ازمراکزقدرت تبدیل شدواین یعنی؛ عقیم شدن نوسازی سیاسی درایران ازطریق اسارت آن دردل پایگاه سنتی.

مجموعه مسایل ایران امروز،نتیجه رویدادهای 150 سال اخیراست که ازنزاع پیوسته سنت ومدرنیته ناشی شده است.جامعه ایران،جامعه یی است درحال گذارازسنت به مدرنیسم.یعنی هم گفتمان سنت درآن وجودداردوهم گفتمان مدرنیته.اما گفتمان سنت متناسب باجامعه سنتی است حال آنکه ایران باسقوط قاجاریه،به حسب ظاهرازآن دوران خارج شد.تکیه برگفتمان سنت،سبب ناهماهنگی میان حوزه حکومتی وحوزه های عمومی وخصوصی ودرنتیجه،تشدیدشکاف میان این حوزه ها خواهدشدوتشدیدناهماهنگی؛نتیجه یی جزهرج ومرج اجتماعی دربرندارد. این بحث ادامه دارد.....یاعلی


نظر شما( )
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

هشدارهاشمی
درمان اقتصادایران
راه نجات کشور
خاتمی و اصلاح طلبی
قدری تامل
[عناوین آرشیوشده]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

151631

بازدید امروز

186

بازدید دیروز

21

حضور و غیاب
یــــاهـو


 RSS 


 درباره خودم

ایران سربلند
سیدشهاب الدین عالمیان
حدود26 سال سابقه ی اجرایی وفرهنگی درآموزش و پرورش تهران دارم.فارغ التحصیل رشته ی اقتصادازدانشگاه تهران هستم.

 لوگوی وبلاگ

ایران سربلند

 پیوندهای روزانه


 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 آرشیو

86

 لینک دوستان

به وسعت دنیا
« یا مهدی ادرکنی »
دوستداران حقیقت
کوثر
وبلاگ حامیان وطن

لوگوی دوستان






















آوای آشنا

اشتراک